|
دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, :: 23:5 :: نويسنده : hedye
چه صادقانه پذیرفتم... چه ابلهانه باتوخوش بودم... چه کودکانه همه چیزم شدی... چه زودنیازمندت شدم... چه حقیرانه ترکم کردی... چه بی رحمانه سوختم ولی هنوز " دوستت دارم"
خدا بهترین نعمتش را به بهترین بنده اش میدهد اما من که بهترین بنده اش نبودم .پس چرا تورا به من داد؟؟؟
باور کن ... ای ستاره ی درخشان شبهای تاریک تنهاییم وقتی نیستی گویا هوا بارانی ست...
بزرگترین ارزویم این بود که کوچکترین ارزوی توباشم...
نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |